چــــه زیبــــــاســـت...

بادی زیبا می وزد و من آرامش خاصی دارم اگر آقای من گوشه نگاهی به دلم بیندازد غوغا میشه.


***

چه زیباست...

وزش باد.حرکت ابرها و رعد و  برق زیبایی که در آسمان پدیدار می شود.

و حال و هوای خاصی برایم پیش می آورد...

***

سرم را بالا می آورم و عشق می کنم از وجود خداوند و آفریده هایش

و آرام در دلم می گویم (الحمدالله رب العالمین)....

وای خــدای مـــ ـــن...

وای خدای من


چقدر تو مهربونی


وقتی که بهت فکر می کنم به خودت قسم


بهترین معشوقمو پیدا می کنم


و بهتر از تو رو نه پیدا می کنم و نه پیدا میشه!


می دونی چرا؟


چون بهتر از تو وجود نداره پروردگارم...!

پـــ ـرودگـــــ ــار مــــ ــن...

جلو خودمو نمی تونم نگاه کنم آقا...

می دونی چرا؟

آخه شرمنده ات هستم.

واسه گناهایی که انجام دادم

می دونم خدا جونم برات خیلی آسونه که تموم  گناهای منو ببخشی...

اما یه کاری کن که هیچ وقت از در خونت بیرون نرم و همیشه توی آغوشت باشم...

با گناه نکردنم...

با پاک موندنم...

می دونید لحظه ای که گناه می تونی کنی

اما به خاطر معشوقت که خداست گناه نکنی 

اون موقعس که رفتی توی آغوش معشوقت و دامنت رو پاک نگه داشتی از آلودگی و گناه...

و هر بنده ای هم که واسه معشوقش(خداوند عزیزش)گناه نکنه...

خداوند این بنده رو خیلی بیشتر از اونی دوست داره که مواظب اعمال و رفتارش نیست...

http://islamicstyle.al-habib.info/wp-content/uploads/2010/02/ALLAH-7-690x564.jpg


پس بهترین معشوقم خداست...


پس برای تو گناه نمی کنم...

شـرمنـــده ات هـــــسـتم...

احساس می کنم نفسم آلوده است از گناه...


احساس می کنم که غرق گناهم...

اما یوسف فاطمه با نیم نگاهی به من که لایق آن باشم.

پاکم می کند مثل پاکی آب...

اما کاش قدر این پاکی را می دانستم و دیگر گناه نمی کردم

تا دلت دیگر به خاطر من خون نمیشد...

می دانم دلت از من خون است و فقط همین یک کلمه برایتدارم آقا جان...

شرمنده ات هستم...

تو رو خدا منو از توی این مرداب گناه نجاتم بده که هر لحظه  دارم بیشتر فرو میرم...

.

تو رو خدا یه نیم نگاه به من...

دنــــیـــا......آخـــــــرت عــــشـــق...!

روز هایی است که هی گناه می کنم

هی میام در خونه خدا میگم غلط کردم ببخش منو خدا

هی....

دلم پره از این آدمای بد و گنه کار یکی می خوره ،یکی میبره،یکی می قاپه،یکی می سابه،یکی می پاشه.

ای کاش من توی این شهر شلوغ نبودم درون یک جنگل بودم واز همه چی و همه کس دور و دور تر 

و فقط صدای چه چه پرنده های زیبا رو می شنیدم و احساس آرامش می کردم

و  جز به خدایم و آقای نازم به چیزها و شخص های دیگری فکر نمی کردم!

اما چه کنم شهر منو اسیر خودش کرده یا بهتر بگم توی زندان این شهرم و در یکی از سلول هایش حبسم.

...

توی سلولم هم تاریکه هم بد بو

انقده تاریکه که چشم،چشمو نمیبینه و به خاطر بوی بدش همیشه بینی ام رو گرفته ام.

آری خواصیت شهر این است!

اما این وسط یک نور همیشه گوشه ای از سلول رو فرا گرفته اونو می نگرم

یک نور ،یک نور بسیار زیبا که وقتی ظهور کنه  سلول من رو که نه

بلکه تمام جهان رو خوش بو و معطر و نورانی می کند

نوری که تا به حال جایی ندیده اید...

آری همیشه دوزانو نشسته ام یک گوشه و برای ظهور اربابم به همه وجود دعا میکنم تا بیاید و ما را از این فلاکت و بدبختی نجات دهد.

موقعی که آقام اومد ،اون موقعس که یک نفس عمیق و خوشبو از ته دلم می کشم و بعه

آقام هی نگاه می کنم و افتخار می کنم.

البته منم دارم سعیمو می کنم که خودمو به اون نور نزدیک و نزدیک تر کنم

اما یه سوال؟

چرا دارم از اون نور دور میشوم با اینکه سعی خودمو کردم؟!

اما...اون نور انقده قدرت جذب داره که باز منو میکشه سمت خودش

و اما...

آقای من.دورم ىسیاهم بیمارم تو کاری کن که اونی که می خوای من بشم!

به جان مادر پهلو شکسته ات بیا خسته شدم آقا!


احــــ ســــاســ... می کــــــ نــــم...

احساس می کنم


نفسم درد می کند.


به خاطر  گناهانی که


انجام داده ام.


احساس می کنم که تو از من دور هستی


و من از تو دور تر!


یوسف فاطمه مرا به خاطر گناهانم ببخش...

بــــــ ــا ز هــ ــم...

باز هم غروب جمعه و  گریه و قطره های اشک برای تو

باز هم دل برای تو بهانه گیر شده

گویی دلم مثل بچه ای است که خیلی بهانه می گیرد

برای تو

         برای غیبت تو

                          برای گریه های غریبانه تو


مردم چه می فهمند که این فاصله ای که  بین منو توست

چقدر سخت و  دردآور است.

اما بهترین لحظه های  زندگی من در همین درد و دوری است که 

             پــــــــ نهان شــــ ــده...



آبــــــــــ ... فــــ ــراتی کــــــ ــــه...

و اما.....

همان آب فراتی که شرمنده  مشک عباس شد...

شرمنده است...انگار دارد به خودش می پیچد...به فکر این است که عباس وقتی از پیشش رفت چه می شود...

و احساس می کند که خیلی مدیون عباس شده است!

صورتش سرخ شده...

اشکش آنقدر ریخته که صورتش دیگر اونی که باید باشه نیست...

موج هایش و حرکت هایش حباب ندارد...!

گویی حباب های آب را بر خودش حرام کرده...

و اما...

چه کشید عباس...

چه گذشت بر او...

بماند...

و اما بگو چرا عباس نیامد...

آبــــ فـــ   ــراتــــــ

و اما...


...


آب فرات شرمنده مشک


عباس شد...

اشعار من...(كپي برداري از اشعار با ذكر منبع الزامي می باشد.)

بازهم برای تو حال و هوایم تغییر می کند

باز هم دل برای تو تطبیق می کند

بازهم دلم تنگ آمدنت شده

بازهم نگاه من به سوی تو تغییر می کند

(شیعه عاشق...)

اشعار من...(كپي برداري از اشعار با ذكر منبع الزامي می باشد.)

باز این دل تنگ کربلاست

باز دلم هوایی نی نواست

باز این دل تنگ گودال قتل گاست

باز دلم بازیچه ی زمین کربلاست

(شیعه عاشق...)

کـــربلایـــی حــمیـد علیــمـی 91

مراسم کامل ظهر شهادت امام صادق علیه السلام - اصفهان


مراسم کامل ظهر شهادت امام صادق علیه السلام در هیئت دیوانگان حضرت زینب علیهاسلام

اصفهان به صورت صوتی

حمید علیمی - محمد قربانخانی


در ادامه مطلب...
ادامه نوشته

گــالری شـیعه عـــاشق


برای مشاهده بهتر بر روی عکس کلیک کنید...متشکرم.

                                   

             

  منبع در اینجا کلیک کنید ... 


نام مفاله:عـــلـــل ضـــعـــف حــــجـــاب

عـــلـــل ضـــعـــف حــــجـــاب

در ادامه مطلب
ادامه نوشته

مقاله :مـــفهــوم لــــــغوى حـــجــــــاب

مـــفهــوم لــــــغوى حـــجــــــاب

در ادامه مطلب
ادامه نوشته

مقاله:اثــــر حـجـــابـــــــ-

اثــــر حـجـــابـــــــ-


در ادامه مطلب
ادامه نوشته

مقاله:فلــــســفه حــجــاب در اســلام چــیســت؟

فلــــســفه حــجــاب در اســلام چــیســت؟

در ادامه مطلب
ادامه نوشته

مقاله :بـــعضـــی از آیــــات قــــرآن دربــــاره ی حــجــــاب...

آیه ی 32 سوره ی الاحزاب خطاب به زنان مسلمان می فرماید: ای زنان پیامبر شما مانند زنان دیگر نیستید، اگر خداترس و پرهیزکار باشید پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید مبادا آنکه دلش بیمار (هوا و هوس) باشد به طمع افتد، بلکه متین و درست سخن گویید.

آیه ی 33 سوره ی الاحزاب خطاب به زنان مسلمان می فرماید: و در خانه هایتان بنشینید و آرام گیرید (بی حاجب و ضرورت از منزل بیرون نروید) و مانند دوره ی جاهلیت پیشین آرایش و خودآرایی نکنید و نماز به پا دارید و...

آیه ی 53 سوره ی الاحزاب می فرماید: ...و هرگاه از زنان متاعی می طلبید از پس پرده طلب نمایید که حجاب برای آنکه دلهای شما و آنها پاک و پاکیزه بماند بهتر است و...

آیه ی 55 سوره ی الاحزاب کسانی که بر زنان محرم هستند را ذکر کرده و می فرماید: و زنان را باکی نیست که بر پدران و فرزندان و برادران و فرزندان برادران و فرزندان خواهران و زنان مسلمان و کنیزان ملکی بی حجاب و بدون پوشش در آیند. (و از غیر اینها باید احتجاب کنند) *این آیه برای محرمان زنان مجرد بوده و کلیه ی محرمان در آیه ی 31 سوره ی نور در پایین تر ذکر شده است*

آیه ی 59 سوره ی الاحزاب می فرماید: ای پیامبر به زنان و دختران خود و به زنان مومن بگو که خویشتن را (به چادر) بپوشانند که این کار برای اینکه شناخته شوند (به ایمان دار بودن) و اذیت و آزار نکشند (از تعرض و جسارت آزار نکشند) بر آنان بهتر است و...

آیه ی 30 سوره ی نور می فرماید: بگو: مومنین چشمهایتان را از نگاه ناروا بپوشانند و از فروج و اندامشان را محفوظ دارند که این بر پاکیزگی شما بهتر است و البته خداوند به هر چه انجام دهید کاملا آگاه است.

آیه ی 31 سوره ی نور می فرماید: و بگو به زنان مومن تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشانند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند و زینت و آرایش خود را جز آنچه قهراً ظاهر می شود آشکار نسازند و باید خود را بپوشانند و جمال خود را آشکار نسازند جز برای شوهران خود و پدران شوهر و پسران و پسران شوهر و برادران خود و پسران برادر و پسران خواهر خود و زنان و کنیزان ملکی و اتباع و اطفالی که هنوز بر مسائل زنان آگاه نیستند و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود و...

آیه ی 60 سوره ی نور می فرماید: و زنان سالخورده که امید ازدواج ندارند بر آنان باکی نیست اگر زینت خود را ظاهر کنند و یا جامه های خود را (مانند چادر و روپوش) نزد نامحرمان بردارند و اگر باز عفت برگزینند بهتر است و...